معنی سخن زیر لب

فارسی به عربی

فارسی به آلمانی

سخن زیر لب

Mother [noun]

فرهنگ فارسی هوشیار

زیر لب

کنایه از سخن و خنده پنهان وآهسته گویند

فرهنگ عمید

لب

(زیست‌شناسی) کنارۀ دهان از بالا و پایین که روی دندان‌ها را می‌پوشاند و جزء اندام سخن‌گویی است،
کنارۀ چیزی،
[مجاز] زبان یا دهان،
* لب برچیدن: (مصدر لازم) لب‌ها را به‌هم فشردن در هنگام غم یا پیش از گریه کردن، به‌ویژه در اطفال،
* لب ‌بستن: (مصدر لازم) [مجاز] خاموشی گزیدن، سخن نگفتن،
* لب‌ ترکردن: (مصدر لازم)
ترکردن لب‌ها به آشامیدن جرعه‌ای آب یا شراب،
[عامیانه، مجاز] کمترین سخن را بر زبان راندن، اشاره کردن،
* لب ‌جویدن: (مصدر لازم) = * لب خاییدن
* لب ‌خاییدن: (مصدر لازم) [قدیمی] دندان گرفتن لب از شرم یا تٲسف،
* لب‌ دوختن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] خاموشی گزیدن، سخن نگفتن: مدتی می‌بایدش لب دوختن / از سخن تا او سخن آموختن (مولوی: ۱۰۱)،
* لب فروبستن: (مصدر لازم) = * لب بستن
* لب ‌گزیدن: (مصدر لازم)
به دندان گرفتن لب،
[مجاز] اظهار تٲسف، پشیمانی، یا تعجب: سوی من لب چه می‌گزی که مگوی / لب لعلی گزیده‌ام که مپرس (حافظ: ۵۴۶)،

واژه پیشنهادی

فارسی به ترکی

معادل ابجد

سخن زیر لب

959

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری